غمنامه حضرت رقیه (س)

بسم الله الرحمن الرحیم

غمنامه حضرت رقیه (س)
نويسنده:حاج شیخ علی ربانی خلخالی
رقيه عليه السلام در عاشورا
در بعضى روايات آمده است : حضرت سكينه عليها السلام در روز عاشورا به خواهر سه ساله اى (كه به احتمال قوى همان رقيه عليه السلام باشد) گفت : بيا دامن پدر را بگيريم و نگذاريم برود كشته بشود(سلام الله علیها).
امام حسين عليه السلام با شنيدن اين سخن بسيار اشك ريخت و آنگاه رقيه عليها السلام صدا زد : بابا! مانعت نمى شوم . صبر كن تا ترا ببينم (سلام الله علیها) امام حسين عليه السلام او را در آغوش گرفت و لبهاى خشكيده اش را بوسيد. در اين هنگام آن نازدانه ندا در داد كه :
العطش العطش ، فان الظما قدا احرقنى بابا بسيار تشنه ام ، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است . امام حسين عليه السلام به او فرمود : كنار خيمه بنشين تا براى تو آب بياورم آنگاه امام حسين عليه السلام برخاست تا به سوى ميدان برود، باز هم رقيه دامن پدر را گرفت و با گريه گفت : يا ابه اين تمضى عنا؟
بابا جان كجا مى روى ؟ چرا از ما بريده اى ؟ امام عليه السلام يك بار ديگر او را در آغوش گرفت و آرام كرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد . (وقايع عاشورا سيد محمد تقى مقدم ص 455 و حضرت رقيه عليه السلام تاليف شيخ على فلسفى ص 550)
آخرين ديدار امام حسين عليه السلام با حضرت رقيه عليه السلام
وداع امام حسين عليه السلام در روز عاشورا با اهل بيت عليهم السلام صحنه اى بسيار جانسوز بود، ولى آخرين صحنه دلخراش و جگر سوز، وداع ايشان با دخترى سه ساله بود كه ذيلا مى خوانيد:
هلال بن نافع ، كه از سربازان دشمن بود، مى گويد: من پيشاپيش صف ايستاده بودم . ديدم امام حسين عليه السلام ، پس از وداع با اهل بيت خود، به سوى ميدان مى آيد در اين هنگام ناگاه چشمم به دختركى افتاد كه از خيمه بيرون آمد و با گامهاى لرزان ، دوان دوان به دنبال امام حسين عليه السلام شتافت و خود را به آن حضرت رسانيد. آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد:
يا ابه ! انظر الى فانى عطشان .
بابا جان ، به من بنگر، من تشنه ام
شنيدن اين سخن كوتاه ولى جگر سوز از زبان كودكى تشنه كام ، مثل آن بود كه بر زخمهاى دل داغدار امام حسين عليه السلام نمك پاشيده باشند. سخن او آنچنان امام حسين عليه السلام را منقلب ساخت كه بى اختيار اشك از ديدگانش جارى شد. با چشمى اشكبار به آن دختر فرمود:
الله يسقيك فانه وكيلى . دخترم ، مى دانم تشنه هستى خدا ترا سيراب مى كند، زيرا او وكيل و پناهگاه من است .
هلال مى گويد: پرسيدم اين دخترك كه بود و چه نسبتى با امام حسين عليه السلام داشت ؟
به من پاسخ دادند: او رقيه عليها السلام دختر سه ساله امام حسين عليه السلام است . (سرگذشت جانسوز حضرت رقيه عليها السلام ص 22 به نقل از الوقايع و الحوادث محمد باقر ملبوبى ج 3 ص 192)
به ياد لب تشنه پدر آب نخورد!
عصر عاشورا كه دشمنان براى غارت به خيمه ها ريختند، در درون خيمه ها مجموعا 23 كودك از اهل بيت عليه السلام را يافتند. به عمر سعد گزارش دادند كه اين 23 كودك ، بر اثر شدت تشنگى در خطر مرگ هستند. عمر سعد اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتى كه نوبت به حضرت رقيه عليه السلام رسيد آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوى قتلگاه حركت كرد.
يكى از سپاهيان دشمن پرسيد: كجا مى روى ؟ حضرت رقيه عليه السلام فرمود: (سلام الله علیها) بابايم تشنه بود. مى خواهم او را پيدا كنم و برايش آب ببرم (سلام الله علیها)
او گفت : آب را خودت بخور. پدرت را با لب تشنه شهيد كردند!
حضرت رقيه عليها السلام در حالي كه گريه مى كرد، فرمود: پس من هم آب نمى آشامم
نيز در كتاب مفاتيح الغيب ابن جوزى آمده است كه ، صالح بن عبدالله مى گويد: موقعى كه خيمه ها را آتش زدند و اهل بيت عليهم السلام رو به فرار نهادند، دخترى كوچك به نظرم آمد كه گوشه جامه اش آتش گرفته ، سراسيمه مى گريست و به اطراف مى دويد و اشك مى ريخت . مرا به حالت او رحم آمد. به نزد او تاختم تا آتش جامه اش را فرو نشانم . همين كه صداى سم اسب مرا شنيد اضطرابش بيشتر شد. گفتم : اى دختر، قصد آزارت ندارم . بناچار با ترس ايستاد. از اسب پياده شدم و آتش جامه اش را خاموش ‍ نمودم و او را دلدارى دادم . يكمرتبه فرمود: اى مرد، لبهايم از شدت عطش ‍ كبود شده ، يك جرعه آب به من بده . از شنيدن اين كلام رقتى تمام به من دست داده ظرفى پر از آب به او دادم . آب را گرفت و آهى كشيد و آهسته رو به راه نهاد. پرسيدم : عزم كجا دارى ؟ فرمود: خواهر كوچكترى دارم كه از من تشنه تر است . گفتم مترس ، زمان منع آب گذشت ، شما بنوشيد گفت : اى مرد سوالى دارم ، بابايم حسين عليه السلام تشنه بود ، آيا آبش دادند يا نه ! گفتم : اى دختر نه والله ، تا دم آخر مى فرمود: (اسقونى شربه من الماء) مى فرمود: يك شربت آب به من بدهيد، ولى كسى او را آبش نداد بلكه جوابش را هم ندادند.
وقتى كه آن دختر اين سخن را از من شنيد، آب را نياشاميد، بعضى از بزرگان مى گويند اسم او حضرت رقيه خاتون عليه السلام بوده است . (حضرت رقيه عليها السلام شيخ على فلسفى ص 13)
كناره سجاده ، چشم به راه پدر بود
از كتاب سرور المومنين نقل شده است : حضرت رقيه عليه السلام هر بار هنگام نماز، سجاده پدر را پهن مى كرد، و آن حضرت بر روى آن نماز مى خواند. ظهر عاشورا نيز ، طبق عادت ، سجاده پدر را پهن كرد و به انتظار نشست . ولى پس از مدتى ، ناگهان ديد شمر وارد خيمه شد.
رقيه عليه السلام به او گفت : آيا پدرم را نديدى ؟ شمر بعد از آنكه آن كودك را در كنار سجاده ، چشم به راه پدر ديد، به غلام خود گفت : اين دختر را بزن . غلام به اين دستور عمل نكرد. شمر خود پيش آمد و چنان سيلى به صورت آن نازدانه زد كه عرش خداوند به لرزه در آمد.
محدث خبير، مرحوم حاج شيخ عباس قمى ((قدس سره )) از كامل بهائى (ج 2 ص 179) نقل مى كند كه : زنان خاندان نبوت در حالت اسيرى حال مردانى را كه در كربلا شهيد شده بودند بر پسران و دختران ايشان پوشيده مى داشتند و هر كودكى را وعده مى دادند كه پدر تو به فلان سفر رفته است باز مى آيد، تا ايشان را به خانه يزيد آوردند. دختركى بود چهار ساله ، شبى از خواب بيدار شد و گفت : پدر من حسين عليه السلام كجاست ؟ اين ساعت او را به خواب ديدم . سخت پريشان بود. زنان و كودكان جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست . يزيد خفته بود، از خواب بيدار شد و از ماجرا سوال كرد. خبر بردند كه ماجرا چنين است . آن لعين در حال گفت : بروند سر پدر را بياورند و در كنار او نهند. پس آن سر مقدس را بياوردند و دركنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسيد اين چيست ؟ گفتند: سر پدر توست . آن دختر بترسيد و فرياد بر آورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسليم كرد.
سپس محدث قمى (ره ) مى فرمايد: بعضى اين خبر را به وجه ابسط نقل كرده اند و مضمونش را يكى از اعاظم رحمه الله به نظم در آورده و من در اين مقام به همان اشعار اكتفا مى كنم . (منتهى الامال ، محدث قمى ، ج 1 ص 317، چاپ علميه اسلاميه)


قال رحمه الله :
يكى نو غنچه اى از باغ زهرا / بجست از خواب نوشين بلبل آسا
به افغان از مژه خوناب مى ريخت / نه خونابه ، كه خون ناب مى ريخت
بگفت : اى عمه بابايم كجا رفت ؟ / بد اين دم دربرم ، ديگر چرا رفت ؟
مرا بگرفته بود اين دم در آغوش / همى ماليد دستم بر سر و گوش
بناگه گشت غايب از بر من / ببين سوز دل و چشم تر من
حجازى بانوان دل شكسته / به گرداگرد آن كودك نشسته
خرابه جايشان با آن ستمها / بهانه ى طفلشان سربار غمها
ز آه و ناله و از بانگ و افغان / يزيد از خواب بر پا شد، هراسان
بگفتا كاين فغان و ناله از كيست /خروش و گريه و فرياد از چيست ؟
بگفتش از نديمان كاى ستمگر / بود اين ناله از آل پيمبر
يكى كودك ز شاه سر بريده / در اين ساعت پدر خواب ديده
كنون خواهد پدر از عمه خويش /و زين خواهش جگرها را كند ريش
چو اين بشنيد آن مردود يزدان / بگفتا چاره كار است آسان
سر بابش بريد اين دم به سويش /چو بيند سر بر آيد آرزويش
همان طشت و همان سر، قوم گمراه / بياورند نزد لشگر آه
يكى سر پوش بد بر روى آن سر / نقاب آسا به روى مهر انور
به پيش روى كودك ، سر نهادند / ز نو بر دل ، غم ديگر نهادند
به ناموس خدا آن كودك زار / بگفت : اى عمه دل ريش افگار
چه باشد زير اين منديل ، مستور / كه جز بابا ندارم هيچ منظور
بگفتش دختر سلطان والا / كه آن كس را كه خواهى ، هست اينجا
چو اين بشنيد خود برداشت سر پوش / چون جان بگرفت آن سر را در آغوش
بگفت : اى سرور و سالار اسلام / ز قتلت مر مرا روز است چون شام
پدر، بعد از تو محنتها كشيدم / بيابانها و صحراها دويدم
همى گفتند مان در كوفه و شام / كه اينان خارجند از دين اسلام
مرا بعد از تو اى شاه يگانه / پرستارى نبد جز تازيانه
ز كعب نيزه و از ضرب سيلى / تنم چون آسمان گشته است نيلى
بدان سر، جمله آن جور و ستمها / بيابان گردى و درد و المها
بيان كرد و بگفت : اى شاه محشر / تو بر گو كى بريدت سر ز پيكر
مرا در خردسالى در بدر كرد/ اسير و دستگير و بى پدر كرد
همى گفت و سر شاهش در آغوش / به ناگه گشت از گفتار خاموش
پريد از اين جهان و در جنان شد / در آغوش بتولش آشيان شد
خديو بانوان دريافت آن حال / كه پر زد ز آشيان آن بى پر و بال
به بالينش نشست آن غم رسيده / به گرد او زنان داغديده
فغان برداشتندى از دل تنگ / به آه و ناله گشتندى هماهنگ
از اين غم شد به آل الله اطهار / دوباره كربلا از نو نمودار


بعضى گفته اند و شايد اتفاق افتاده باشد كه در شب دفن آن دختر مظلومه اهل بيت اطهار عليه السلام ، جناب ام كلثوم عليه السلام را ديدند كه قرار و آرام ندارد و با ناله و ندبه به دور خرابه مى گردد و هر چه تسلى مى دهند آرام نمى يابد. از علت اين بيقرارى پرسيدند، گفت : شب گذشته اين مظلومه در سينه من بود، چون بيدار شدم ديدم كه به شدت گريه مى كند و آرام نمى گيرد، از سببش پرسيدم ، گفت : عمه جان ، آيا در اين شهر مانند من كسى يتيم و اسير و دربدر مى باشد؟ عمه جان ، مگر اينها ما را مسلمان نمى دانند، به چه جهت آب و نان را از ما مضايقه مى نمايند و طعام به ما يتيمان نمى دهند؟ اين مصيبت مرا به گريه آورده و طاقت خوابيدن ندارم .
بپيچ اى قلم قصه شهر شام
كه شد صبح عالم ز غصه چو شام
تو شيخا نمودى قيامت پديد
به مردم عيان گشته يوم الوعيد
ز فرط بكا بر حسين شهيد
چو يعقوب شد چشم خلقى سفيد (مصباح الحرمين ص 371)
من طاقت شنیدن ندارم
در كتاب «مبكی العیون» آمده است كه : در شب شام غریبان حضرت زینب (سلام الله علیها) در زیر خیمه نیم سوخته ، اندكی به خواب فرو رفت . ناگاه در عالم خواب حضرت زینب(سلام الله علیها) مادر خود حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را دید. او به مادر خویش عرض كرد :« مادرجان ! آیا از حال ما خبر داری ؟!»
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمودند : «من طاقت شنیدن ندارم» . حضرت زینب(سلام الله علیها) عرضه داشت : «پس من شكوه و شكایت خویش را به چه كسی بگویم ؟»
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمودند : «آن گاه كه سر از تن فرزندم حسين (علیه السلام) جدا كردند ، من حضور داشتم و شاهد این قضیه بودم . اینك از جای برخیز و حضرت رقیه(سلام الله علیها) را پیدا كن» . حضرت زینب(سلام الله علیها) از خواب برخواست . رقیه(سلام الله علیها) را صدا می كرد ، اما پاسخی نمی شنید . سرانجام با خواهرش حضرت ام كلثوم در حالی كه گریه می كردند و ناله سر می دادند ، از خیمه بیرون آمدند و برای پیدا كردن حضرت رقیه(سلام الله علیها) به راه افتادند . ناگاه در نزدیكی قتلگاه صدای حضرت رقیه(سلام الله علیها) را شنیدند . جلوتر آمدند تا اینكه به پیكرهای آغشته به خون رسیدند . در این هنگام مشاهده كردند كه حضرت رقیه(سلام الله علیها) خود را بر روی پیكر پاك و مطهر پدر بزرگوارش حضرت امام حسین) ع) انداخته و در حالی كه دستهایش را به سینه پدر چسبانده با او درد و دل می كند . حضرت زینب(سلام الله علیها) او را نوازش كرد . در این هنگام حضرت سكینه(سلام الله علیها) آمد و آنها با هم به خیمه گاه برگشتند . در بین راه حضرت سكینه(سلام الله علیها) از حضرت رقیه(سلام الله علیها) پرسید : «چگونه پیكر پدر را در این شب تیره و تار پیدا كردی ؟!» حضرت رقیه(سلام الله علیها) پاسخ داد : «آنقدر پدر را صدا كردم و پدر پدر گفتم تا اینكه صدای پدرم را شنیدم كه فرمود : «اینجا بیا ، من اینجا هستم» . (200 داستان از فضایل و كرامات حضرت زینب ، ص 113).
سر امام حسين عليه السلام با دخترش - رقيه عليه السلام - سخن مى گويد :
در كتاب بحر الغرائب ، جلد 2، قريب به اين مضامين مى نويسد: حارث كه يكى از لشگريان يزيد بود گفت : يزيد دستور داد سه روز اهل بيت عليه السلام را در دم دروازه شام نگاه بدارند تا چراغانى شهر شام كامل شود. حارث مى گويد: شب اول من به شكل خواب بودم ، ديدم دخترى كوچك بلند و نگاهى كرد. ديد لشگر از خستگى راه خوابيده اند و كسى بيدار نيست ، اما فورا از ترسش بازنشست و باز بلند شد و چند قدم آمد به طرف سر امام حسين عليه السلام كه بر درختى كه نزديك خرابه دم دروازه شام آويزان بود. آرى ، به طرف آن درخت و سر مقدس آمد و از ترس ‍ برگشت،تا چند مرتبه. آخر الامر زير درخت ايستاد و به سر مقدس امام حسين عليه السلام پايين آمد و در مقابل نازدانه قرار گرفت و رقيه سلام الله عليها گفت:السلام عليك يا ابتاه و امصيبتاه بعد فراقك و اغربتاه بعد شهادتك .
بعد ديدم سر مقدس با زبان فصيح فرمود:اى دختر من،مصيبت تو و رجز و تازيانه و روى خار مغيلان دويدن تو تمام شد، و اسيريت به پايان رسيد. اى نور ديده،چند شب ديگر به نزد ما خواهى آمد آنچه بر شما وارد شده صبر كن كه جز او مزد او شفاعت را در بردارد. حارث مى گويد: من خانه ام نزديك خرابه شام بود، از اينكه حضرت به او فرموده بود نزد ما خواهى آمد منتظر بودم كى از دنيا مى رود، تا يك شبى شنيدم صداى ناله و فرياد از ميان خرابه بلند است ، پرسيدم چه خبر است ؟ گفتند: حضرت رقيه عليها السلام از دنيا رفته است . (نقل از كتاب حضرت رقيه ص 26)
نيز حجت الاسلام صدر الدين قزوينى در جلد دوم كتاب شريف ثمرات الحيوه ، به سند خود آورده است : حضرت رقيه عليه السلام لب خود را بر لب پدرش امام حسين عليه السلام نهاد و آن حضرت فرمود: الى ، الى ، هلمى فانا لك بالانتظار. يعنى اى نور ديده بيا بيا به سوى من ، كه من چشم به راه تو مى باشم ، و در اينجا بود كه ديدند حضرت رقيه عليها السلام از دنيا رفت . (سخن گفتن امام حسين عليه السلام در 120 محل ص 59)
ستاره درخشان شام پدر را در خواب مى بيند
صاحب ((مصباح الحرمين )) مى نويسد: طفل سه ساله امام حسين عليه السلام شبى از شبها پدر را در عالم رويا ديد و از ديدارش شاد گرديد و در ظل مرحمتش آرميد و فلك ستيزه جو، اين وع استراحت را براى آن صغيره نتوانست ببيند. چون آن محترمه از خواب بيدار شد پدر خود را نديد. شروع به گريه كردن كرد. هر چه اهل بيت عليه السلام او را تسلى دادند آرام نشد. سبب گريه از او پرسيدند، آن مظلومه در جواب گفت : اين ابى ابتونى بوالدى و قره عينى يعنى كجاست پدر من ، بياوريد پدر مرا و نور چشم مرا. پس آن مصيبت زدگان دانستند كه آن يتيم پدر را در خواب ديده است ، هر چند تسلى دادند آرام نشد. خود اهل بيت نيز منتظر بهانه براى گريه بودند، لذا گريه سكوت شب را شكست . همه با آن صغيره هماواز شده مشغول گريه و زارى و ناله شدند. پس موهاى خود را پريشان نموده و سيلى بر صورتها مى زدند و خاك خرابه را بر سر خود مى ريختند، و صداى گريه ايشان چنان بلند گرديد كه به گوش يزيد پليد كافر رسيد.
به روايتى ديگر، طاهر بن عبدالله دمشقى گويد: من نديم آن لعين بودم و اكثر شبها براى او صحبت مى كردم و او را مشغول مى نمودم . شبى نزد آن ملعون بودم و قدرى هم از شب گذشته بود،پس به من گفت : اى طاهر! امشب وحشت بر من غالب است و قلبم در تپش افتاده و دلم از غصه و حزن پر شده،بسيار اندوه و غصه دارم كه حالت نشستن و صحبت كردن ندارم . بيا سر من را در دامن گير و از افعال ناشايسته و گذشت من صحبت من و طاهر گويد: من سر نحس او را در دامن گرفتم . آن لعين به خواب رفت،و سر نورانى سيدالشهدا عليه السلام در آن وقت در طشت طلا در مقابل ما بود. چون ساعتى گذشت ديدم كه ناگهان پرد گيان حرم محترم امام حسين عليه السلام از خرابه بلند شد. آن لعين در خواب و من در اندوه بودم،كه آيا چه ظلم و ستم بود كه يزيد بدماب به اولاد بوتراب نمود؟
به طرف طشت نظر كرده ديدم كه از چشمهاى امام حسين عليه السلام اشك جارى شده است ، تعجب كردم ،پس ديدم آن سر انور به قدر چهار ذراع گويا بلند شد و لبهاى مباركش به حركت آمده و آواز اندوهناك و ضعيفى از آن دهان معجز بيان بلند گرديد كه مى گفت:((اللهم هولا اولادنا و اكبادنا و هولا اصحابنا)) يعنى خداوندا، اينان اولاد و جگر گوشه من هستند و اينها اصحاب منند
طاهر گويد: چون اين حال را از آن حضرت مشاهده كردم وحشت و دهشت بر من غلبه كرد. شروع به گريه كردن كردم . به بالاى عمارت يزيد آمدم كه خرابه در پشت آن عمارت بود، خيال مى كردم شايد يكى از اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله فوت شده ، كه مرگ او باعث اين همه ناله وندبه شده است . وقتى بالاى قصر رسيدم ديدم تمامى اهل بيت اطهار عليه السلام طفل صغيرى را در ميان گرفته اند و آن دختر، خاك بر سر مى ريزد و با ناله و فغان مى گويد:
((يا عمتى و يا اخت ابى اين ابى اين ابى )) . يعنى:اى عمه ، واى خواهر پدر بزرگوار من ، كجاست پدر من؟ كجاست پدر من؟
آنها را صدا زدم و از ايشان پرسيدم كه چه پيش آمده كه باعث اين همه ناله و گريه شده است ؟ گفتند: اى مرد، طفل صغير سيدالشهدا عليه السلام پدرش ‍ را در خواب ديده ، و اينك بيدار شده و از ما پدر خود را مى خواهد، هر چه به وى تسلى مى دهيم آرام نمى گيرد.
طاهر گويد: بعد از مشاهده اين احوال دردناك ، پيش يزيد برگشتم . ديدم آن بدبخت بيدار شده به طرف آن سر، سر حسين بن على عليه السلام نگاه مى كند، و از كثرت وحشت و دهشت و خوف و خشيت ، مانند برگ بيد بر خود مى لرزد. در آن اثنا سر اطهر آن مولا به طرف يزيد متوجه شده فرمود: اى پسر معاويه ، من در حق تو چه بدى كرده بودم كه تو با من اين ستم و ظلم نمودى و اهل بيتم را در خرابه جا دادى ؟
((ثم توجه الراس الشريف الى الله الخبير اللطيف و قال : اللهم انتقم منه بما عامل بى و ظلمنى و اهلى(و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون))
يعنى سر مبارك شريف آن حضرت به سوى خداوند خبير و لطيف توجه نموده و گفت : خداوندا، از يزيد به كيفر رفتارى كه با من كرده و به من و اهل بيت من ظلم نموده انتقام بگير.
وقتى يزيد اين را شنيد بدنش به لرزه در آمد و نزديك بود كه بندهايش از يكديگر بگسلد.
پس از من سبب گريه اهل بيت عليهم السلام را پرسيد و سر آن حضرت را به خرابه نزد آن صغيره فرستاد و گفت : سر را نزد آن صغيره بگذاريد، باشد كه با ديدن آن تسلى يابد. ملازمان يزيد سر حضرت سيدالشهدا عليه السلام را برداشته به در خرابه آمدند. چون اهل بيت دانستند كه سر امام حسين عليه السلام را آورده اند، تماما به استقبال آن سر شتافتند و سر امام حسين عليه السلام را از ايشان گرفته و اساس ماتم را از سر گرفتند، بويژه زينب كبرى عليه السلام كه پروانه وار به دور آن شمع محفل نبوت مى گرديد. پس ‍ چون نظر آن صغيره بر سر مبارك افتاد پرسيد: ((ما هذا الراس ؟)) اين سر كيست ؟ گفتند: ((هذا راس ابيك )) اين ، سر مبارك پدر توست . پس آن مظلومه آن سر مبارك را از طشت برداشت و در برگرفت و شروع به گريستن نمود و گفت : پدر جان ، كاش من فداى تو مى شدم ، كاش قبل از امروز كور و نابينا بودم ، و كاش مى مردم و در زير خاك مى بودم و نمى ديدم محاسن مبارك تو به خون خضاب شده است . پس اين مظلومه دهان خود را بر دهان پدر بزرگوار خود گذاشت و آن قدر گريست كه بيهوش شد.
چون اهل بيت (عليهم السلام) آن صغيره را حركت دادند، ديدند كه روح مقدسش از دنيا مفارقت كرده و در آشيان قدس در كناره جده اش فاطمه زهرا عليه السلام آرميده است .
چون آن بى كسان اين وضع را ديدند، صدا به گريه و زارى بلند كردند، و عزاى غم و زارى را تجديد نمودند
آن دخترى كه در خرابه شام از دنيا رحلت فرموده و شايد اسم شريفش رقيه عليه السلام بوده ، و از صباياى خود حضرت سيدالشهدا عليه السلام بوده چون مزارى كه در خرابه شام است منسوب به اين مخدره و معروف به مزار رقيه عليها السلام است . (منتخب التواريخ ، باب پنجم ، ص 299)
دختر حضرت سيدالشهدا عليه السلام و وفات او در خرابه شام و مكالماتش ‍ با حضرت زينب عليها السلام و رحلت او و غسل دادن زينب و ام كلثوم عليه السلام او را و آن كلمات و اخبار كه از آن صغيره نوشته اند، كه سنگ را آب و مرغ و ماهى را كباب مى كند و معلوم است حالت حضرت زينب عليه السلام چه خواهد بود. نوشته اند آن دختر سه ساله بود بعضى نامش را زينب و بعضى رقيه عليه السلام و بعضى سكينه عليه السلام دانسته اند.
و عده اى نوشته اند به دستور يزيد، عمارتى ساختند و واقعه روز عاشورا و حال شهدا و اسيرى اسرا را در آنجا نقش كردند و اهل بيت عليهم السلام را به آنجا وارد كردند، و اگر اين خبر مقرون به صدق باشد حالت اهل بيت عليهم السلام و محنت ايشان را در مشاهدات اين عمارات جز حضرت احدیت نداند.

مشخصات ضریح مطهر و آسمانی آقا ابا عبدالله الحسین (ع)

بخشی از کتاب «گوهر ناب در حریم آفتاب»؛ 
مفاهیم به کار رفته در ضریح جدید امام حسین خبرگزاری رسا ـ یکی از ویژگی‌های ضریح مطهر جدید امام حسین علیه السلام مفاهیمی است که بر آن نقش بسته که حاصل ساعت‌ها کار تحقیقی در منابع اصلی روایی شیعی است. کتاب گوهر ناب در حریم آفتاب این مفاهیم را به رشته تحریر درآورده است.




به گزارش خبرگزاری رسا، حضرت آیت‌الله جوادی آملی در بازدید از ضریح جدید امام حسین علیه السلام بیان داشت: مفاهیم ضریح مطهر در مقدمه زیارت‌نامه أباعبدالله نوشته شود تا زائران با مکتوبات و پیام‌های این ضریح آشنا شوند، زائران وقتی ببینند حضرت سیدالشهدا علیه السلام برای مطالبی شهید شده است که این مطالب بر روی این ضریح آمده است در آن صورت عاشقانه و عارفانه و با معرفت این ضریح مقدس را زیارت می‌کنند وگرنه شاید از نزدیک خیلی لذت نبرند.



کتاب «گوهر ناب در حریم آفتاب» که در مهرماه 1391 در شمارگان 3000 نسخه از سوی انتشارات اسوه وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه چاپ شده است، به شرح ساخت ضریح مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام پرداخته است.



در بخش پایانی و صفحه 28 این کتاب مفاهیم این ضریح مطهر بیان شده است:

یکی از ویژگی‌های ضریح مطهر جدید امام حسین علیه السلام مفاهیمی است که بر آن نقش بسته است، که حاصل ساعت‌ها کار تحقیقی در منابع اصلی روایی شیعی است. گروه مفاهیم در عتبه حسینی و کمیته مفاهیم هیأت امنا به سرپرستی و نظارت آیت‌الله نظری منفرد، نتیجه این تحقیقات را مورد بررسی قرار دادند و در نهایت حجت‌الاسلام محمدحسن ذاکری (زنگی) بر اساس طرح موجود و فضای اختصاص یافته برای مفاهیم و با رعایت جانمایی متناسب این مفاهیم را بر روی ضریح استفاده کردند که شرح آن به ترتیب زیر است:



سور و آیات مبارکه بدنه بیرونی ضریح مطهر

1.سوره مبارکه فجر

2. قسمت پیش روی مبارک:

«وَ مَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلَا یُسْرِف فى الْقَتْلِ إِنَّهُ کاَنَ مَنصُورًا»(الأسراء/33)

ترجمه: آنکه به ستم کشته شود براى وارث او حقّى نهاده‏ایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکارى کند.

3. قسمت بالای سر مبارک:

«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکم تَطْهِیرًا»(الأحزاب/33)

ترجمه: جز این نیست که خداوند مى‏خواهد از شما اهل‌بیت علیه السلام هر پلیدى را بزداید و شما را به شایستگى پاک گرداند.

4. قسمت پشت سر مبارک:

«وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِى عَنّى فَإِنّى قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لىِ وَ لْیُؤْمِنُواْ بىِ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُون»(البقرة/186)

ترجمه: و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا(ى او) را پاسخ مى‏دهم پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند.

5. قسمت پایین پای مبارک:

«یَالَیْتَنىِ کُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِیمًا»(النساء/73)

ترجمه: کاش من نیز با آنان (همراه) مى‏بودم تا به رستگارى سترگى مى‏رسیدم!

6. کنج پیش روی علی‌اکبر علیه السلام:

«سَلَامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّة»(النحل/32)

ترجمه: درود بر شما! براى کارهایى که مى‏کردید به بهشت درآیید!

7. کنج پشت سر علی‌اکبر علیه السلام:

«سَلَامٌ عَلَیْکمُ بِمَا صَبرتم‏»(الرعد/24)

ترجمه: درود بر شما به شکیبى که ورزیده‏اید.

8. روی در ضریح:

«ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ءَامِنِین»(الحجر/46)

ترجمه: در آن با تندرستى و ایمنى درآیید!



سوره‌های داخل ضریح مطهر

1. سوره مبارکه انسان

2. سوره مبارکه کوثر



احادیث به کار رفته در ضریح مطهر

1. قال رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: «إن الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة».

ترجمه: حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.

2. قال الأمام الصادق علیه السلام: «إن زیارة الحسین علیه السلام أفضل ما یکون من الأعمال».

ترجمه: زیارت امام حسین علیه السلام بهترین اعمال است.

3. قال الإمام الصادق علیه السلام: «من أتی قبر الحسین علیه السلام تشوّقا إلیه کتبه الله من الآمنین، یوم القیامة و أعطی کتابه بیمینه و کان تحت لواء الحسین علیه السلام حتی یدخل الجنة فیسکنه فی درجته، ‌إن الله عزیز حکیم».

ترجمه: هر کس از سر شوق و عشق به زیارت قبر امام حسین برود، خداوند او را در زمره ایمنان روز قیامت قرار می‌دهد و نامه اعمال او به دست راست او داده شود و زیر پرچم امام حسین علیه السلام قرار گیرد تا در جوار امام حسین علیه السلام جای گیرد و خداوند شنوا و دانا است.

4. قال الإمام الصادق علیه السلام: «ما من أحد یوم القیامة إلّا و هو یتمنّی أنّه من زوّار الحسین لما یری ممّا یصنع بزوّار الحسین علیه السلام من کرامتهم علی الله تعالی».

ترجمه: احدی نیست در قیامت مگر اینکه آرزو می‌کند که ای کاش ما هم به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بودیم، برای اینکه در روز قیامت می‌بیند که زوار امام حسین علیه‌السلام چقدر نزد خداوند مقام دارند و چقدر عزیزند.

5. قال الإمام الصادق علیه السلام: «من أراد أن یکون فی جوار نبیّه صلی الله علیه و آله و سلّم و جوار علیّ و فاطمة علیهما السلام فلا یدع زیارة الحسین بن علیّ علیهما السلام».

امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که می‌خواهد در همسایگی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و در کنار علی (علیه السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) باشد، زیارت امام حسین (علیه السلام) را ترک نکند.

6. قال الإمام الصادق علیه السلام: «من أتی قبر الحسین علیه السلام عارفا بحقّه کان کمن حجّ مائة حجّة مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم».

ترجمه: امام صادق (علیه السلام) فرمود: کسی که به زیارت امام حسین (علیه السلام) بیاید در حالی که به حقش معرفت داشته باشد، مثل این می‌ماند که صد حج با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به جا آورده باشد.

7. قال الإمام الصادق علیه السلام :«موضع قبر الحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة».

ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام دری از درهای بهشت است.

8. قال الإمام الصادق علیه السلام: «من أتی قبر الحسین علیه السلام کتبه الله فی أعلی علّیین».

ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد، خدای متعال او را در بلندترین درجه عالی مقامان ثبت می‌کند.

9. قال الإمام الصادق علیه السلام: «ما بین قبر الحسین علیه السلام إلی السماء مختلف الملائکة».

ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمود: ما بین قبر حسین (علیه السلام) و آسمان محل رفت‌وآمد ملائکه است.

10. قال الإمام الصادق علیه السلام: «إنّ إلی جانبکم قبرا ما أتاه مکروب إلاٌ نفّس الله کربته و قضی حاجته».

ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمود: نزد شما قبری است که هر کس به جانبش آید خداوند غم و گرفتاریش را برطرف و حاجتش را برآورده می‌سازد.

11. قال الإمام الصادق علیه السلام: «إن فاطمة بنت محمد تحضر لزوار قبر ابنها الحسین علیه السلام فتستغفر لهم ذنوبهم».

ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمود: فاطمه دختر محمد نزد زائران قبر فرزندش حسین علیه السلام حضور می‌یابد و برای گناهانشان طلب آمرزش می‌کند.



نوشته‌های سر ستون‌های شش گوشه ضریح امام حسین

در سر ستون‌های شش گوشه ضریح امام حسین علیه السلام نوشته شده است:

1. حدیث نبویّ شریف: «أحب الله من أحب حسینا».

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دوستدار حسین محبوب خداست.

2. حدیث نبویّ شریف: «حسین منی و أنا من حسین».

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: حسین از من و من از حسینم.



شعر سید رضی

شعر سید رضی (رحمه الله) که بر روی ضریح نوشته شده است:

کرْبَلا، لا زِلْتِ کَرْباً وَبَلا ما لقی عندک آل المصطفى

کربلا پیوسته اندوه و بلا بوده‌ای به دلیل مصیبت‌هایی که خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم در نزد تو دیدند

کَمْ عَلى تُرْبِکِ لمّا صُرّعُوا من دم سال و من دمع جرى

چه بسیار بر خاک تو فرو افتادند و چه خون‌هایی که روان شد و چه اشک‌ها که جاری شد

وضیوف لفلاة قفرة نزلوا فیها على غیر قرى

و مهمانانی که در آن بیابان خشک بدون پذیرایی فرود آمدند

لم یذوقوا المآء حتى اجتمعوا بحدى السیف على ورد الردى

آب را نچشیدند تا اینکه با دم تیز شمشیر بر چشمه هلاکت گرد آمدند

تکسف الشمس شموساً منهم لا تدانیها ضیاءً و علا

خورشید در برابر زیبایی آنها پنهان می‌شود، نمی‌تواند به آن‌ها به دلیل نور و بزرگواری نزدیک شود

وَ وُجُوهاً کَالمَصابیحِ، فَمِنْ قَمَرٍ غابَ، وَنَجْمٍ قَدْ هَوَى

چهره‌هایی چون چراغ تابان بودند که برخی مانند ماه غروب کردند و برخی چون ستاره فرورفتند

و صریعا عالج الموت بلا شد لحیین و لا مد ردی

کشته شده ای که با مرگ دیدار کرد بدون این که محاسنش را ببندد و یا لباسش را بر تن کند (منظور آداب غسل و کفن)

مَیّتٌ تَبْکی لَهُ فَاطِمَة وابوها وعلى ذو العلى

در خون خفته‌ای که فاطمه و پدر فاطمه و هم علی بزرگوار برای او می‌گریند

یا رسول الله لو عاینتهم وهم ما بین قتلى وسبا

ای رسول خدا، اگر به آنها می‌نگریستی که برخی کشته شده بودند و برخی دیگر اسیر

لَرَأتْ عَیْنَاکَ مِنهُمْ مَنْظَراً للحَشَى شَجْواً، وَللعَینِ قَذَى

چشمانت از آنان منظره‌هایی می‌دید، که اندرون را سرشار از غصه و چشم را پر از خاشاک می‌کند

جزروا جزر الاضاحی نسله ثُمّ سَاقُوا أهلَهُ سَوْقَ الإمَا

نسل او را همچون قربانی سربریدند،‌سپس اهلش را مانند راندن کنیزان راندند

یا قَتیلاً قَوّضَ الدّهْرُ بِهِ عُمُدَ الدّینِ وَأعْلامَ الهُدَى

ای کشته شده‌ای که روزگار با کفر ستون و پرچم‌های هدایت را تخریب کرده است

قتلوه بعد علم منهم انه خامس اصحاب الکسا

او را کشتند در حالی که می‌دانستند او پنجمین نفر اصحاب کسا است

لَوْ رَسُولُ اللَّهِ یَحْیَا بَعْدَهُ قعد الیوم علیه للعزا

اگر رسول خدا پس از وی زنده بود امروز به عزاداری او می‌نشست

غَسَلُوهُ بِدَمِ الطّعْنِ، وَمَا کَفّنُوهُ غَیرَ بَوْغَاءِ الثّرَى

با خون نیزه او را غسل دادند و او را کفنی نکردند به غیر از خاک‌های نرم

جعل الله الذی نابکم سبب الوجد طویلا والبکا

خداوند آنچه به شما وارد شد را مایه حزن همیشگی و گریه قرار داد

لا أرَى حُزْنَکُمُ یُنسَى ، وَلا رُزْءَکم یُسلى، وَإنْ طالَ المَدَى

اندوه شما فراموش نشدنی و مصیبت شما تسلی‌پذیر نیست، اگرچه از آن زمان بسیاری گذشته باشد

انتم الشافون من دآ العمى وَ غداً ساقُونَ مِنْ حوْضِ الرّوَا

شمایید که کور را شفا می‌دهید و فردای قیامت از حوض کوثر تشنگان را سیراب می‌کنید

نزل الدین علیکم بیتکم وتخطى الناس طرا وطوى

دین خدا در خانه شما نازل شد و مردم همه دنباله رو شما هستند

این عنکم للذی یبغى بکم ظل عدن دونها حر لظى

جایگاه کسی که از شما تخلف کند کجاست؟ سایه بهشتید شما و هرکس از آن خارج شد در آتشی وارد شود که زبانه می‌کشد



اسماءالله و اسامی چهارده معصوم علیهم السلام درج‌شده بر ضریح

اسماءالله و اسامی چهارده معصوم علیهم السلام و عبارات منتخب از ادعیه و زیارات معتبر نوشته شده بر روی ضریح امام حسین علیه السلام:

یا شهید، یا غفور، یا باقی، یا ظاهر، یا حمید، یا نور، یا شافی، یا باطن،‌یا شکور، یا حسیب، یا احد، یا ولیّ الله، یا صبور، یا مجیب، یا واحد، یا حجة الله

محمد رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله، الإمام علی المرتضی، فاطمة الزهراء، الإمام الحسن المجتی، الإمام الحسین سیّدالشهداء، الإمام علی السجّاد، الإمام محمّد الباقر، الإمام جعفر الصّادق، الإمام موسی الکاظم، الإمام علی الرضا، الإمام محمّد الجواد، الإمام علی الهادی، الإمام الحسن العسکری،‌ الإمام محمّد المهدیّ القائم علیهم السلام

علی الکبیر، الرضیع الصغیر، لبّیک یا حسین، یا قتیل العبرات



نوشته‌های داخل ضریح امام حسین



داخل بالای سر مبارک

قسمتی از زیارت نیمه شعبان امام حسین علیه السلام : أشهد أنک وجه الله الذی لم یهلک و لایهلک أبدا

ترجمه: شهادت می‌دهم که تو وجه‌الله هستی که نه از بین می‌روی و نه از بین رفتنی هستی.



داخل پشت سر مبارک

قسمتی از زیارت نیمه شعبان امام حسین علیه السلام: لاذلیل و الله معزک و لامغلوب والله ناصرک

ترجمه: به خدا سوگند کسی که تو را عزیز دارد،‌ ذلیل نیست و شکست خورده نیست کسی که تو را یاری کرد.



داخل پیش روی مبارک

قسمتی از زیارت نیمه شعبان امام حسین علیه السلام: أشهد أنّک نور الله الذی لم یطفأ و لایطفأ أبدا

شهادت می‌دهم که تو نور خدایی که نه خاموش می‌شوی، و نه خاموش شدنی هستی.



داخل پایین پای مبارک

قسمتی از زیارت نیمه رجب امام حسین علیه السلام: السلام علیکم یا أبرار الله، السلام علیکم یا مهدیون

سلام بر شما ای بندگان نیکو سیرت خدا، سلام بر شما ای مهدیون



سلام‌های نوشته‌شده بر ضریح

سلام‌های انتخاب‌شده از زیارت ناحیه مقدسه، نوشته شده بر روی سقف ضریح مطهر:

السلام علی ابن فاطمة الزهراء: سلام بر پسر فاطمه زهرا علیهاالسلام

السلام علی خامس اصحاب الکساء: سلام بر پنجمین نفر اصحاب کسا

السلام علی من الإجابة تحت قبته: سلام بر کسی که دعا در زیر بارگاهش مستجاب است

السلام علی حجة رب العالمین: سلام بر حجت خداوند عالمیان

السلام علی شهید الشهداء: سلام بر شهید شهیدان

السلام علی المرمّل بالدّماء: سلام بر آغشته به خون‌ها

السلام علی المقطوع الوتین: سلام بر کسی که رگ قلبش را بریدند

السلام علی المظلوم بلاناصر: سلام بر مظلومی که یاوری نداشت

السلام علی الشّیب الخضیب: سلام بر محاسنی که با خون رنگین شد

السلام علی الخدّ التریب: سلام بر گونه خاک‌آلود

السلام علی البدن السّلیب: سلام بر بدنی که عریان ماند

السلام علی المغسّل بدم الجراح: سلام بر بدنی که با خون زخم‌ها شستشو شد

السلام علی الرّأس المرفوع: سلام بر سری که بالای نیزه‌ها رفت

السلام علی النّسوة البارزات: سلام بر آن بانوان بیرون آمده

السلام علی الأعضاء المقطّعات: سلام بر أعضاء قطعه قطعه شده

السلام علی المدفونین بلاأکفان: سلام بر شهدایی که بدون کفن دفن شدند./914/ت301/ق

معرفی تنی چند از نوحه خوانان بوشهر،آبادان،گناوه،بندر ریگ

نوحه خوانان بوشهر:

۱-مرحوم ناخدا عباس دریا نورد

۲-مرحوم محمد شریفیان

۳-مرحوم علیباش خرمایی

۴-علی سیاوش پوری

۵-مرحوم کربلایی حبیب سرخوان

۶-سید علی مهیمنیان

۷-مرحوم جهانبخش کردی زاده

۸-حسین علی حیدر پور

۹-باقر آرامی باغملایی

۱۰-علی دشتی نجار

۱۱-رضا صفایی

۱۲-جعفر دریایی نژاد

۱۴-حاج مصطفی گراشی

۱۵-ابراهیم ملاح زاده

۱۶-محمد دوانی

۱۷-عبدالحمید دشتی فر(ناخدا)

۱۸-عبدالرضا احمدی باغکی

۱۹-سید محمد موسوی

۲۰-اسماعیل ایراندوست

۲۱-ناصر رسول نژاد ریشهری

۲۲-علی تشکری

۲۳-محمد امیر گوهر شناس

۲۴-سید کمال الدین مهیمنی

۲۵-ایمان میر شکاری

۲۶-احمد شیخ ذاکر

۲۷-محسن فتوت

۲۸-حبیب الله علمدار بوشهری

۲۹-افشین حراجی

۳۰-حبیب چاهشوری

۳۱-مهدی پاشنگ

آبادان:

1- علی سیاوش پوری

2- غلامحسین رودباری

3- ماشا الله حق جو

4- داریوش میرزایی

5- مسعود بم

6-  علی خدری

7- فرشید رودباری

8 - جعفر افشار

9- پرویزخردمند

10- مسعودسیاوشی

11- مرحوم حسن پرتو

12- افشین شیراوژن

13- علی شیراوژن

14- احمد مشعلی

و...

گناوه:

۱ـحسن توزی

بندر ریگ:

۱ـرحیم محمودی نژاد

۲ـامیر محمودی نژاد